تو صمیمی تر از آنی که دلم میپنداشت
دل تو با همه آینهها نسبت داشت
تو همان ساده دل سبز نجیبی که خدا
در بین دل پاکت صدف آینه کاشت
روز مادر مبارک
۱۴ بهمن ۹۹
خداوندا
اگر جایی "دلی" بیتابِ دلدار است؛
نمیدانم چطور
اما خودت پا درمیانی کن...!
[سعید صاحب علم]
زخمهای آدم مُحترمه.
پشت هَر زخمی تاریخ ، تاوان ، درد و شاید یک انقلاب نهفتهست.
ساده نِمیشه از زَخمهای شخصی برایِ آدمها حرف زد.
وقتی جسارتِ گفتنِ از زخم هامون رو بَرای کسی پیدا میکنیم یعنی خیلیخیلیخیلی اون آدم رو عَزیز و امن دونستیم ....
و باوَر داریم که مراقبِ جایِ زخم خواهد بود !
دیروز به یه قسمتی از کتابی تو وبلاگ دوست عزیزم خوندم که واقعا خیلی به دلم نشست :
عشق من به تو، به هیچ چیز شبیه نیست: تو برای من همه ی زندگی، همه ی امید، همه ی دنیا شده ای. نقش تو، در ذهن من، همه چیز را می زداید و جانشین همه چیز میشود. واقعیت قضیه یک سخن بیش نیست: تو، یا مرا به آسمان خواهی برد یا به گورستان، اما تا هنگامی که زندگی و امکان زندگی هست، باقی چیزها حرف مفت است. من با تو میخواهم آسمان را فتح کنم.
|کتاب مثل خون در رگهای من|
|نامه های احمد شاملو به آیدا|
|برگرفته شده از وبلاگ رنگ حیات|
چقدر حالم بده خدایا
شوکه شدم نفسم نمیاد بالا
خیلی سخته...فکرشو نمیکردم ولی خیلی سخته
۴۵ سال خیلی زوده واسه رفتن
چقدر غم از دست دادن ادمایی که دوسشون داریم سخته
قلب همه هوادارا باهاته..
پرسپولیسی ترین ۲۵ دنیا ، روحت شاد ♡
من به قربان خدا😍
وقتی مرا غمگین دید😔
بهر خوشحالی من🥺
در دلم انداخت تو را💋....
تا طُ هیچ فاصله ای نیست ... تا طُ همهٔ فاصله ها دروغند ... تا طُ فقط یک بغل فاصله ست ...کافیست،آغوشت را بگشایی و مرا در بر بگیری؛دگر فاصله کیست؟فاصله چیست؟گور پـدر هر چه بوده و هست!
فاصله طُ یی ... فاصله همان چال لپ لعنتیَت است ...
♥️ لایق تو کسی نیست جز آنکسی که:
تو را انتخاب میکند نه امتحان
تو را نگاه کند نه اینکه ببیند
تو را حس کند نه اینکه لمست کند
♡
بند دل من
به لبخندهای تو بند است
برای دوست داشتنت اما
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم
بنظرم اوج عاشق بودن تو این اهنگ ابی نمایان شده
وقتی که میگه :
اهل کدوم دیاری
کجا تو خونه داری
که قبلهگاهم همونجاست
دانشآموزی سر کلاس ریاضی مدرسه، خوابش میبره و وقتی بیدار میشه، میبینه که کلاس تموم شده و روی تخته سیاه کلاس هم دو تا سوال نوشته شده. با این فکر که این سوالات تکلیف این هفتهی کلاسشون هست، اونا رو یادداشت میکنه و میره به خونشون. اون روز تا آخر شب روی اون مسالهها کار میکنه و میدونه که اگه سوالات رو حل نکنه، معلم ازش نمره کم میکنه و مخصوصا این که سر کلاس خوابش برد، تنبیهاش میکنه.
نه خوابمان می آید
نه سرِ حالیم
نه حالمان خوب است
نه خراب حالیم
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد
قهرمان ، گاهی زنیست...
که پای همهی حرفهای پشت سرش ایستاده و برای عشقش میجنگد!
گاهی مردیست که تنها و یک تنه با همه میجنگد تا به معشوقهاش برسد!
حضور بعضیها چه آرامشی را به جان زندگیات می اندازد !
من میگویم جادوگرِ بهشتند ، یا نه اصلا...خود ،گوشهای از بهشتند !