۲۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۱:۲۹ ب.ظ

قطار زندگی می گذرد ! 
قطاری که هزار واگن و پنجره دارد ولی من از تمامی پنجره هایش 
فقط تو را می بینم که برایم دست تکان می دهی !  

از دستهایم برای قطارت ریلهایی ساخته ام ! 
که تمامی مسیر آن از روی زندگی من می گذرد ،  
مسیری مابین چشمها و قلبم...

چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۵۷ ب.ظ

‏امروز روز سپاس‌ گذاری از خداوند است زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن
سپندارمذگان یا روز عشق ایرانى در گاهشمار خورشیدى برابر با 29 بهمن و در گاهشمار زرتشتى برابر با 5 اسفند است.
سپندارمذ لقب زمین و به معنی گستراننده، مقدس و فروتن می‌باشد. زمینی که ‏نماد عشق است و با فروتنی و از خودگذشتگی، آغوش خود را برای همه گسترانیده و زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد. بدین روی نیاکانمان در این روز با دادن هدیه به بانوان و دوشیزگان "مهر و عشق" خود را به آنان ابراز می‌داشتند.
‏29 بهمن ماه روز بزرگداشت زن و زمین، روز عشق آریایی، سپندارمذگان فرخنده باد ❤️


از اونجایی که علاقه خاصی دارم تو روز عشق کادو بگیرم بجای ولنتاین ،  یه لطفی بهم شد و  جشن داریم با تم عشقم😂

دریافت

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۳۲ ق.ظ

 

 

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ق.ظ

خیلی دوست داشتم شرکت کنم...و اینکار رو کردم

اما قبل از خوندن باید بگم که متاسفم که خیلی کوتاه ( شاید ) و یکم خشک جواب دادم ، حالِ دلم نذاشت بهتر از این حرف بزنم ^-^

جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

چه خوب است که انسان 

روحی را یافته باشد 

تا در میان آشوبِ طوفان‌ها بتواند

در دامنش بخزد

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۵۵ ق.ظ

تمامِ شعرهای دنیا مخاطب دارند

حتی همان هایی که برایِ یکدیگر میفرستید,

آنهایی که با ذوق و شوقِ فراوان تر میخوانید و تکرار میکنید و با همه یِ هیجان بیشمار 

برایِ عزیز ترین شخصِ زندگیتان میفرستید.

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۳۲ ب.ظ

 هیچوقت تکراری نمیشه...

 

شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ

یک روز ، چشم باز می کنی و می بینی عزیز ترین آدمِ زندگی ات ، دیگر نیست !

کسی که تا دیروز خیال می کردی همیشه برایِ داشتنش و برایِ دوست داشتنش ، فرصت هست ،

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۱۱ ب.ظ

مثل حال بدِ

تنهاییِ زیر بارون...

نمره ی بد امتحان...

سیلی محکم روحی از طرف معشوقت...

کشیده شدن پوستِ روی پا...

کابوس افتادن از ارتفاع...

مثلِ...

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ب.ظ

آهای مرگ؛ کاش می‌دانستی ما بی‌نوا ملتیم به ستوه آمده از رنج و حسرت، کاش می‌دانستی در این سرزمین، قحطی لبخند بیداد می‌کند، کاش می‌دانستی اینها که می‌بری، خالقان خاطره‌اند برای مردمانی درمانده. چنین بی‌رحمانه در کمین نشسته‌ای که چه؟

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۸ ب.ظ

من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم

چون سایه عدم بود سراپای وجودم


تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست

دیدی که گشودی در و من پَر نگشودم


▪︎فاضل نظری▪︎

                      تو صمیمی تر از آنی که دلم میپنداشت

دل تو با همه آینه‌ها نسبت داشت

تو همان ساده دل سبز نجیبی که خدا

در بین دل پاکت صدف آینه کاشت

روز مادر مبارک

۱۴ بهمن ۹۹

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ ق.ظ

خداوندا

اگر جایی "دلی" بی‌تابِ دلدار است؛

نمیدانم چطور

اما خودت پا درمیانی کن...!


[سعید صاحب علم]

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ق.ظ

زخم‌های آدم مُحترمه.

پشت هَر زخمی تاریخ ، تاوان ، درد و شاید یک انقلاب نهفته‌ست.

ساده نِمیشه از زَخم‌های شخصی برایِ آدم‌ها حرف زد.

وقتی جسارتِ گفتنِ از زخم هامون رو بَرای کسی پیدا میکنیم یعنی خیلی‌خیلی‌خیلی اون آدم رو عَزیز و امن دونستیم ....

و باوَر داریم که مراقبِ جایِ زخم خواهد بود !

شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ق.ظ

دیروز به یه قسمتی از کتابی تو وبلاگ دوست عزیزم خوندم که واقعا خیلی به دلم نشست :

عشق من به تو، به هیچ چیز شبیه نیست: تو برای من همه ی زندگی، همه ی امید، همه ی دنیا شده ای. نقش تو، در ذهن من، همه چیز را می زداید و جانشین همه چیز میشود. واقعیت قضیه یک سخن بیش نیست: تو، یا مرا به آسمان خواهی برد یا به گورستان، اما تا هنگامی که زندگی و امکان زندگی هست، باقی چیزها حرف مفت است. من با تو میخواهم آسمان را فتح کنم. 

|کتاب مثل خون در رگهای من|

|نامه های احمد شاملو به آیدا|

|برگرفته شده از وبلاگ رنگ حیات|