نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند ببینند که آواز از توست
که من ایرانم!
با صدای : ۴۰ خواننده ایرانی
به آهنگسازی فرزاد فرزین
و قلم احمد امیرخلیلی
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا توهم
تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم
فاضل نظری
در افسانههای وطنی آمده؛ رانندهای با کامیونش 10نفر را زیر گرفت و کُشت. مردم همیشه در صحنه گرداگرد ماشین و جنازههاجمع شده بودند به تماشا و کارشناسی و کروکی کشیدن!
موتورسوار نگون بختی که به سرعت می آمد نتوانست موتورش را کنترل کند و به یکی از تماشاگران برخورد کرد و او را کُشت. بنای آه و ناله گذاشت که:
- وای بدبخت شدم! وای زدم یک نفر رو کُشتم! روزگارم سیاه شد.. وای وای!
راننده کامیون با خونسردی جلو آمد، لِنگ جنازه را گرفت و پرتش کرد وسط ده نفری که کُشته بود و گفت:
- شد11نفر! ... تو برو!
توی زندگی هر کس، باید یک راننده کامیون باشد که لِنگ غصه آدم را بگیرد پرت کند توی بارش و بگوید:
- شد هزار و یک غصه! تو برو...!
میدانی جان دلم
خیلی ها میگویند عشق شهریار حسابی ناب بود
میگویند ای کاش کسی شبیه شهریار ما را میخواست
ولی من ترجیح میدهم عشقمان شبیه شاملو باشد
تو بخواهی،من هم بخواهم
شهریار یک عمر، تنها و یک تنه خواست
من این عشق را نمیخواهم
اما به تو قول میدهم
تو احمد باشی
بیدرنگ، یک عمر آیدا خواهم شد ...
• سیما امیرخانی
گفت:« چند تا دوسم داری؟»
گفتم:« یکی»
ابروهاشو تو هم کشید، اخم کرد و گفت:
« خسته نشی از این همه دوست داشتن!»
خندیدم و گفتم: « نه، قول میدم، تا ته دنیا»
با قیافه شاکی گفت:
« اخه یکی بدرد میخوره؟ تکون بخوری تمومه! خیلی کمه، خیلی»
گفتم:« شاید ظاهرش کم نشون بده
اما یک، قوی ترین عددیه که میشناسم
یک کمیتش شاید پایین باشه
اما بجاش کیفیت داره
یک بزرگه، به اندازه خدا
یک عزیزه ، مثل تویی که یکی یدونمی
یک خاصه ، مثل ماهِ آسمون
یک تموم نشدنیه ، مثل جهان
یک پر از شکوهه ، مثل نفر اول شدن توی مسابقه ها»
خیره شده بود و با دقت گوش میداد..
حرفم که تموم شد، حس غرور را در چشمانش میدیدم دستانم را گرفت، خیره در چشمانم گفت:
« قول بده همیشه یکی دوسم داشته باشی»
این با عشق فرق داره.
من عاشقت نیستم،من معتقدم به تو.
که آدم توی این دنیای هچل هفت باید لااقل به یک چیزی معتقد باشه.
یک تعلق، دست آویز، امید.
تو مثل احیای بعد از مرگی، که بعدِ هر تموم شدن با فکر کردن بهت بشه ایستاد.
بشه دوباره شروع کرد.
گفتم حضور تو واسه من تو این دنیا ، معجزه میکنه..
من ایمان دارم به تو!
🤍
عاشقانه تَرین ابراز علاقه
هم متعلق به شاملوئه اونجا که میگه:
من غرور مطلقم آیدا ؛
و افتخارِ من این است که بنده ی تو باشم
کسی به جز تو این روزا حال منو نمیدونه
بگو کدوم جاده منو به شهر تو میرسونه...؟
هراسِ من اما
از مردن نیست...
از زنده ماندنِ بعد از توست! 🖤
یه ساله که اینجا براتون نوشتم..
اکثرا متنایی که خوشم اومد رو پست کردم؛
کلی چالش باهم دیگه رفتیم؛
دوستای خوبی پیدا کردم اینجا؛
و خب تک تکتون باعث موندگار شدنم تو این فضا شدین..
خواستم بگم مرسی که تا حالا همراه من و وب کوچولوی یکساله ام شدین :)
از این به بعد هم بیاین باهم بمونیم..
تولدت مبارک کافهی خوشگل من
۲۰ فروردین ۱۴۰۰
دلم میسوزه واسه کسایی که قلبشون پاکه و با همه خوب رفتار میکنن ولی به اعتمادشون جواب کثیفانه داده میشه....
تو مِثلِ؛
چای داغ بعد یخبندانی ، بوی بنزین وسط پمپ بنزینی ؛
موج دریای شبی ؛
آرامشِ تو دل طوفانی ، حس شیرین کش و قوس دادن بعد یه خواب طولانیای ، بوی خوب نوزاد تازه متولد شدهای ؛
نوای ملایم تو هیاهوی شهری ، بوی خوش دود هنگام سوختن کبریتی ؛
خوابیدن بعد یک روز پرکاری ،
و تو مقصد و من همان رَهرو گمکرده راهم.
"♡"
من میگم فرق دوست داشتن و عاشق شدن به اینه که
وقتی یه آدم مهربونِه و مدام بهت خوبی میکنه و همه جوره هواتو داره بهش علاقهمند میشی
اما این علاقه طوری نیست که اگه یروز نبینیش
دلتنگی پدرتو دربیاره!
فقط بخاطر خوب بودناش بهش علاقه داری...
اما عاشق شدن دقیقا برعکس دوست داشتنه...
حتی اگه طرف بدترین اخلاقُ داشته باشه
حتی اگه خوردت کنه و غرورتو بشکنه
بازم نمیتونی دوسش نداشته باشیُ
اگه حتی یک روز نبینیش یا حتی یک ساعت ازش بیخبر باشی بیقراری میکنی...
مدام دلتنگی میاد سراغتُ دیوونت میکنه!
به این میگن عشق...
فوتبال ، جهانی پهناور با زبانی مشترک است.
برای فهمیدنش نیاز نیست فوتبالیست باشید...
باید عاشق باشید!
عاشق مهمترین پدیدهی عصر حاضر ،
که با اولین لمس توپ راهی برای نفوذ به قلبتون پیدا میکنه.
و از شدت هیجانش قلبتون به قفسه سینه میکوبه ، اشکتون رو در میاره ، از خوشحالی سرتون به آسمون میرسه و مثل عشق...دلیل همه کارهای روزمرتون میشه!♡
برگرفته از تیتراژ برنامه ستاره ساز شبکه سه
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست
༄حمید مصدق༄