۱۶۵ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵ ق.ظ

من میگم فرق دوست داشتن و عاشق شدن به اینه که

وقتی یه آدم مهربونِه و مدام بهت خوبی میکنه و همه جوره هواتو داره بهش علاقه‌مند میشی

اما این علاقه طوری نیست که اگه یروز نبینیش

دلتنگی پدرتو دربیاره!

فقط بخاطر خوب بودناش بهش علاقه داری...

اما عاشق شدن دقیقا برعکس دوست داشتنه...

حتی اگه طرف بدترین اخلاقُ داشته باشه

حتی اگه خوردت کنه و غرورتو بشکنه

بازم نمیتونی دوسش نداشته باشیُ

اگه حتی یک روز نبینیش یا حتی یک ساعت ازش بی‌خبر باشی بیقراری میکنی...

مدام دلتنگی میاد سراغتُ دیوونت میکنه!

به این میگن عشق...

پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۰۳ ب.ظ

من صبورم اما

به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را

به غم غربت چشمان خودم میبندم

من صبورم اما

چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم

من صبورم اما

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب

و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند

من صبورم اما

آه ، این بغض گران

صبر چه می داند چیست


༄حمید مصدق༄

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۳۸ ق.ظ

همیشه جایی در حوالی دلتنگی من جاری می شوی…

جاری می شوی در ابریِ چشمانم…

و می باری آنقدر … تا زلال شوم…

تا آسمانی شود هوایِ دلم…

آنقدر که با همه روحم حس کنم…

داشتن تو …

می ارزد…

به تمام نداشته های دنیا…

شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۵۸ ب.ظ

نه بهاری

و نه یاری دیگر

حیف

اما من و تو

دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است...


ᴥ︎︎︎حمید مصدقᴥ︎︎

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۵۸ ق.ظ

دلم، دریا به دریا از تماشای تو می‌گیرد

دلم دریاست اما از تماشای تو می‌گیرد


جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب

جهان رنگ تماشا از تماشای تو می‌گیرد


꧂فاضل نظری꧁

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۱۵ ق.ظ

میدانی عشق جان من؟تــــو را می خواهم برای پنجاه سالگی

شصت سالگی

هفتاد سالگی

تــــو را می خواهم برای خانه ای که تنهاییم

تو را می خواهم برای چای عصرانه

تلفن هایی که می زنند

و جواب نمی دهیم

تــــو را می خواهم برای تنهایی

تو را می خواهم وقتی باران است

برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی

نیمکت های سراسر پارک های شهر

برای پنجره ی بسته

و وقتی سرما بیداد می کند ...

تــــو را میخواهم برای

پرسه زدن های شب عید

نشان کردن یک جفت ماهی قرمز

تــــو را میخواهم

برای صبح

برای ظهر

برای شب


برای همه ی عمر...♡︎

شنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

به تقویم ها اعتمادی نیست

اگر تحولی در دل و زندگیت روی داد مبارک است

راز نو شدن را باید دانست

و گرنه بهار یک فصل تکراریست

گذشت عمر تبریک ندارد

صافی دلها و نو شدن ها تبریک دارد

شاد ترین ایام را برایتان آرزو دارم

نه برای امروز، بلکه برای فردای هر روز

براتون آرزو میکنم تو سال جدید

۱۲ ماه عشق

۵۲ هفته آسایش

۳۶۵ روز خوشبختی

۸۷۶۰ ساعت خنده

کلیک

 و آهنگی که هیچوقت قدیمی نمیشه...

فرهاد - بوی عیدی

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۰۹ ق.ظ

خب خب...از بدی های سال ۹۹ هر چی و هر چی که بگممممم ، کمه.

از تابستونش که اون اتفاقات افتاد و طعم از دست دادنو واسه اولین بار چشیدم ، و از کروناش و انصاریان و میناوند که ضربه های خیلی شدیدی بودن برام و و و....

ای دختر! بازگرد و به گذشته ننگر که هیچ نیک در آن نیست !

و البته که خوشحالم به وبلاگیا پیوستم تا از گذشته های خوبم حرف بزنم... بریم سراغ ۹ بار که لبخند زدم تو این سال :


💐وقتی باهام درد و دل کرد و روم حساب کرد و آخرش کشیده شد به شوخی و من با یه لبخند فقط مات قهقهه و اشک از شوق مرد محکم زندگیم شدم.(بطور کلی هر وقت بابابزرگمو میبینم از اعماق وجود لبخند میزنم)

🌹وقتی که مامانم مثل یه رفیق و یه کوه پشتم وایساد تا شبا راحت تر بخوابم ، از وجود و حضورش روحم لبخند زد.

🌼وقتی بعد از چند ماه دوری ، اولین بار بچه داداشم ، آراد ، رو دیدم و داشت راه میومد تا بپره تو بغلم.(داداش=دایی کوچیکه)

🌻همه وقتی میفهمن اونی که دوستش داشتن دوسشون دارن لبخند میزنن دیگه، نه؟!

🌷وقتی دیدم پرسپولیسم بعد از زمین خوردن مثل یه شیر زخمی پاشد و باز مایه افتخارم بود قلبم لبخند زد.

🌺وقتی معلم فیزیک یازدهم ، مثل یه رفیق صبح و شب باهام حرف میزد و بهم قوت قلب میداد ، حس کردم بجز معلمم رفیقمم هست و خنده رو لبم اومد.

🪴وقتی سریال senicokbekledimi رو دیدم ، از اون همه عشق ضربانم خندون شد.

🌱وقتی واسه اولین بار دوتا کادو که خیلی همیشه دوست داشتم بگیرم و گرفتم اونم از عزیزترینام(کتاب و گل)

🌸وقتی واسه رسیدن به رویام امسال یه استارت قلبا و از نظر خودم متفاوتو زدم تا نور امیدو روشن کرده باشم، به خودم تو آینه لبخند زدم.

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۴۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۳۳ ب.ظ

کاش عشق یک ویروس قوی بودکه می توانستم تو را 
هم مبتلا کنم ! 
تا دوستم بداری با تب و تاب !

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۸ ق.ظ

کاش...مدت ها قبل ، رفیقی از بین دود خاکسترهای زندگی سر بالا میکرد و در گوشم زمزمه ای سر میداد...

و میگفت آنچه باید قلبم فرا میگرفت!

زمزمه ای مثل این:

رفیق جانم گذشته جای ماندن نیست
خاطرات کهنه و دل‌آزار را رها کن
جلو جلو هم ندو ... که از نفس می‌افتی
حال را دریاب تا حالت خوب باشد
چایت را دم کن
صدای موسیقی را کمی بلند ،
بایست مقابل پنجره
عمیق نفس بکش و فکر کن به هیچ چیز!
به هیچ چیز فکر کن
آنقدر سخت نگیر رفیق جانم
آنقدر سخت نگیر زندگی زیباست!
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۹، ۰۴:۴۰ ب.ظ
دیدی وقتی یه بادوم تلخ میخوری؟
سریع بعدش چنتا بادوم شیرین میخوری تا تلخیش از بین بره..
تو دیگه لذتی از بادوم های شیرین نمیبری،
فقط میخوای اون تلخی رو فراموش کنی،
وقتی هم که اون تلخی تموم شد
دیگه میترسی بادوم بخوری که نکنه دوباره تلخ باشه..
عشق مثل اون بادوم تلخه؛
بعدش با آدمای زیادی آشنا میشی
ولی فقط برای فراموش کردن اون!
بعدش هم دیگه میترسی عاشق شی.
در اصل آدما فقط یه بار عاشق میشن
از اون به بعدش یا واسه فراموشی یا از اجبار تنهایی.
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۵۷ ق.ظ

این روزها هرچه میان ذهنمان می گذرد ناامیدی ست؛

حتی ترس هم نیست !

ترس نیاز به احساس دارد ؛

ولی حس های مرده هیچ ترسی ندارند !

دردهای ما از جنس و بوی انسانیت نیست که تعفن گرفته همه انسانیت را...

وقتی فاضل می گفت " انسان فراوان است اما آدمی نیست "

هیج نیست هیچ ...

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۱۶ ب.ظ

همه اتفاق‌های خوبی که تو زندگیمون داریم، نتیجه یک رویاست.
رویاهایی که یک روزی گوشه ذهنمون متولد شدند و بهشون قول رسیدن دادیم.
اکثرا روزی که به رویاهامون رسیدیم رو یادمونه اما روزی که با رویاهامون قرار گذاشتیم که بهش برسیم رو نه.
اون روز توی تقویم، امروزه. هر روزِ توی تقویمه.
چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۵۹ ب.ظ

قلمم راست بایست !

واژه ها گوش به فرمان قلم..

همگی نظم بگیرید،مودب باشید.

صاحب شعر عزیزیست بنام

"پدر"


روز پدر مبارک