۲۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۲ ب.ظ

رفته بودیم دریا ، دختر خالم لب آب داشت بازی میکرد یهو دمپاییشو آب برد...

فک میکنی عکس العملش چی بود؟!

هی گریه میکرد میگفت به خدا التماس کردم ک دمپاییم نره ولی خدا کمکم نکرد ، باهاش قهرم....

حکایت خیلیامونه

به خدا التماس یه زندگی قشنگ ، عشقمون یا هر چیز دیگه ای رو میکنیم...

جواب نمیده.. به هر دلیلی که عقل ناقص ما از درکش عاجزه...

باهاش قهر میکنیم ..

با کسی که اگه یه دیقه باهامون قهر کنه ، کل زندگیمون میره رو هوا... با همونی که همیشه هوامونو داره...

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۵۶ ب.ظ

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

خدایا
خروج از ماه مبارک را برای ما،
مقارن باخروج از تمامی گناهان قرار بده.

« آمین »

عید سعید فطر بر شما دوستان عزیزم مبارک♡

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ب.ظ

امروز به خیلی چیزا فکر کردم...هم حالم گرفته شد...هم تقریبا یه جاهایی خوشم اومد

بنظرم خیلی ساده و سریع چیزای پیش و پا افتاده یا مضحک و بدرد نخور برامون عادت شد!

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۱۸ ب.ظ

گاهی قلبم با مغزم مشاجره میکند.راستش را بخواهی من حق را به قلبم میدهم اما برای آنکه دل مغزم نشکند هیچ نمیگویم. 

چه جمله ی عجیبی!!مگر مغز دل دارد؟اگر دل داشت که آنقدر منطقی نمیشد!

قلبم فریاد نمیزند،مغز هم همینطور.اما مغز سعی میکند با دلایل قانع کننده اش این غائله را ختم کند.

وای متعجبم از قلبم،چرا سکوت کرده؟هیچ چیز بر زبان جاری نمی سازد. در سکوتش اما،خروارها فریاد مانند کودکی که مادرش را گم کرده خود را به در و دیوار شهر احساس ها می زند اما فرمانروای عاشق "سکوت" حکم میکند.

اگر من هم جای او بودم همین دستور را صادر میکردم.در سکوت حرفهای نگفته زیادی نهفته است.من دیده ام که آدم های این شهر گاهی سکوت میکنند و با چشمان و نگاه خود حرف می زنند.

گاهی سکوت می کنند و تنها کسانی می فهمند در سکوتشان چه فریادهایی زده می شود که هم درد آنها باشند.

فریاد را همه میشنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است.

هر وقت به فکر فرو می روم گمان می برم این توطئه مغز است.او از فریاد های دل بیم دارد و درد ها را یک به یک جمع می کند تا قلب به پایان خط برسد و دیگر توانی برای فریاد زدن نداشته باشد و فقط سکوت کند و بگذارد که بگذرد...

فکر میکنم قلب با نگاهش در گوش مغز نجوا می کند : 

    《حیف ! فریاد مرا بغض به یغما برده است

                 یک بغل حرف ، ولی محض نگفتن دارم