دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۲۲ ب.ظ

رفته بودیم دریا ، دختر خالم لب آب داشت بازی میکرد یهو دمپاییشو آب برد...

فک میکنی عکس العملش چی بود؟!

هی گریه میکرد میگفت به خدا التماس کردم ک دمپاییم نره ولی خدا کمکم نکرد ، باهاش قهرم....

حکایت خیلیامونه

به خدا التماس یه زندگی قشنگ ، عشقمون یا هر چیز دیگه ای رو میکنیم...

جواب نمیده.. به هر دلیلی که عقل ناقص ما از درکش عاجزه...

باهاش قهر میکنیم ..

با کسی که اگه یه دیقه باهامون قهر کنه ، کل زندگیمون میره رو هوا... با همونی که همیشه هوامونو داره...

۵نظر ارسال شده است.
  1. گلی یاس
    گلی یاس
    ۵ خرداد ۹۹، ۱۹:۲۳
    وقتی دستمون به جایی بند نیست دیوار کوتاه تر از خدا پیدا نمی کنیم متاسفانه ...
  2. Roham Gh
    Roham Gh
    ۵ خرداد ۹۹، ۱۹:۴۷
    موافقم :)
  3. شیفته گونه
    شیفته گونه
    ۵ خرداد ۹۹، ۲۱:۰۶
    آری...
  4. جـودی  خآنوم :)
    جـودی خآنوم :)
    ۶ خرداد ۹۹، ۲۱:۱۹
    آخ که چه قشنگ گفتی...
    • sepid.v ~|
      مرررسی🌸
      چه اسم قشنگ و باحالی دارین !
  5. جـودی  خآنوم :)
    جـودی خآنوم :)
    ۶ خرداد ۹۹، ۲۱:۵۳
    چِشمات قَشنگه بانو :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">