امروز به خیلی چیزا فکر کردم...هم حالم گرفته شد...هم تقریبا یه جاهایی خوشم اومد
بنظرم خیلی ساده و سریع چیزای پیش و پا افتاده یا مضحک و بدرد نخور برامون عادت شد!
هر کسی انجامشون بده حتی خودمون،دیگه به چشممون نمیاد
یجورایی خیلی زود هنجارها و عقایدمون رو کنار گذاشتیم...
خیانت،دروغ،گریه،ناراحتی،خودکشی و...و...و...
چرا باید انقدر منفی ها راحت تو زندگیمون جاخوش کنن واقعا چرا؟!
گفتم ی جاهایی خوشم اومد چون دیدم اگر ۷۰ درصد عقایدمون پسرفت کرد
شاید اگر خوشبینانه نگاه کنیم یه چند درصدی ام واسه تغییرات مثبت جا خالی مونده باشه !البته فقط شاید...
یه چیزایی واسمون تیکه کلام شد..ی سری محبتا وظیفه شد..ی سری لبخندا همیشگی شد...
قشنگ بود اینکه بیان وارد زندگیمون بشه این همه انرژی مثبته خوب
ولی مطلب اصلی (به قول رفقا لب مطلب)این بود که
خیلی راحت از علایقمون میگذریم...
خیلی راحت هنجارهامون رو کنار میزاریم...
با حرف یکی دو نفر (حتی مجازی)سریع تغییر رویه میدیم...
درد کشیدن و غصه خوردن واسمون عادی شده...
یجورایی کلا زندگیمون عوض شده شاید لازم باشه به خودمون بیایم
بنظرم هممون باید برگردیم به قبل...
به دورانی که اگر خیانتی اتفاق میوفتاد سفت و سخت و بدون شک همه کسانی که ازش باخبر میشدن بعنوان یه رفتار خیلی زننده ازش حرف میزدن
ن اینکه بشینن بگن حتما مرده راضی نبوده...حتما زنه زن زندگی نبوده...حتما... و خیلی چیزای دیگه
باید تغییر کرد...
پ.ن : خیلی حوصله ی ادیت نداشتم فکر کنم جمله بندی هام یکم داغون بود...ب بزرگی خودتون ببخشید😂🤦♀️
چه معنی داره که بعضی از ناهنجاری ها برامون عادی بشه