امروز با کل خانواده اعم از پسردایی زندایی دخترخاله دایی و .... ویدیو کال گرفتیم...
همه عیدو تبریک میگفتن و به رسم احترام از دایی بزرگ شروع کردن به ترتیب به پدربزرگ و مادربزرگم عیدو تبربک گفتن و دور هم ۳۷۹۰۸۷۵۳۳۴ بار خدارو شکر کردیم واسه بودن جفتشون.
یهو زندایی بزرگم زد زیر گریه و گفت قبل از کرونا حداقل با سنگ قبری که مامانم و بابام زیرش خوابیدن میتونستم حرف بزنم،الان دیگه اونم نمیشه...
منم که فوق احساسی تو این موارد سریع گریه ام میگیره(شایدم بخاطر تک فرزند بودنه :| بقیه که اینو میگن اما خب...کاش بودی و نمیتونستم به خودم بگم تک فرزند :) ) ولی خب میخواستم ترحم نشه و جلو خودمو گرفتم و همه ام سریع بحثو عوض کردن و از اتفاقای جالب این دوران قرنطینه حرف زدیم...
میخوام از همینجا براتون دعا کنم که عزیزاتون ، بزرگتراتون، ادمای خانوادتون پیشتون باشن...و هیچوقت حسی که امروز زنداییم داشت رو تجربه نکنین! (البته که...واقعیت اینه که هیچوقت کلمه درستی نیست واسه این جمله ، اما ...)
+خدا همه عزیزارو نگه داره :)
+حس میکنم زیادی آبکی بود روزنوشتم :/
+فکر کنم (!) دیر شده ولی عیدتون مبارک♡
ولی به عنوان یه تکفرزند، اون قضیه احساسی بودن توی چنین مواردی رو تکذیب میکنم. :|
منم تقریبا تو یه سری چیز ها احساسی ام. البته معمولا گریه ام نمیگیره. به جز یک جا. اونم معمولا روضه ی امام حسین و یا وقتایی که می رفتم حرمو الان که سخت تره به خاطر کرونا.
نمدونم شما هام اینجورین یا نه ولی بابا مامانم الان علاقه زیادی به ویدیو کال پیدا کردن. فک کنم تازه کشف کردن!
انشاالله.
انشالا سایه ی همه ی عزیزانمون بالا سرمون باشه :) و قدرشونو یدونیم
ما اینم نداریم :)))
تک و تنها نشستیم توخونه /:
تک فرزندی چیز خوبی است ... برو حال کن باو !
عیدت مبارک :)
خوب بود.
عید شمام مبارک😄