پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۷:۴۸ ب.ظ
پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته ی شهرم
مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من
پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهرم

▪︎فاضل نظری
۵نظر ارسال شده است.
  1. NargeSs :)
    NargeSs :)
    ۸ آبان ۹۹، ۱۹:۵۷
    نمیدونم شعرای فاضل نظری چی دارن که انقدرررررر احوال آدمو عوض میکنن و انقدررررر با تک‌تک مصراع‌ها و بیت‌هاش احساس نزدیکی میکنی. لامصب انگار توی خود خود دلته.
    • sepid.v ~|
      منم عاشق اشعارشونم واقعا
      اصن ی صمیمیت و احساس پاک و خاصی توی تک تک کلمات هست که ادم بعد از خوندنش میتونه بگه (اخیش،چقد حرف دل منه)
  2. زری ...
    زری ...
    ۸ آبان ۹۹، ۲۱:۵۱
    وای خداااااا
    چقدررررر گوگولی .....
    *_*

    اخرش خودم جناب نظری و می کشم :)))
  3. محمد 17
    محمد 17
    ۹ آبان ۹۹، ۰۰:۴۴
    چقدر زیبا و دلنشین
    من خودم بین شاعران معاصر که زنده اند بعد استاد شفیعی کدکنی آقای فاضل نظری رو بیشتر دوست دارم.
    • sepid.v ~|
      ممنون
      منم که...دیگه فکر کنم همه بدونن😅
  4. محمد 17
    محمد 17
    ۹ آبان ۹۹، ۰۹:۵۴
    من که نمیدونم. یعنی مطمئن نیستم
    • sepid.v ~|
      خب تقریبا ۹۰ درصد قسمت شعر وبلاگم از فاضل نظریه دیگه..
  5. محمد 17
    محمد 17
    ۹ آبان ۹۹، ۱۱:۵۰
    خب پس درست حدس میزدم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">