گفتم ای دل، نَروی؟
خار شوی، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی
بی بَر و بی بار شوی
نکند دام نهد؟
خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی،
بی پر و بی بال شوی؟
نکند جام دهد؟
کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در بَرت ساز زند، رقص کند،
کافر و بی عار شوی؟
نکند مست شوی؟
فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،
کَر شوی، شاعر و بیمار شوی؟
نکُنَد دل نَکَنی،
دل بِکَنَد،
بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری،
صبح که بیدار شوی؟؟!
خیلی زیبا بود🌹
غریب نه؛قریب منظورم بود
شعر زیباییه 👌
+سلام :))
ببخشید که من عین بقیه بلد نیستم بگم"به به چه شعر قشنگی" !!😐😐
یه سوال:
من دقیقا [بخوانید اصلا] نفهمیدم کجای این شعر به فلسفه و منطق عشق اشاره می کرد. [به شیوه ی استفهام انکاری بخوانید]😐😐
دا بکند... ((:
چون توی سایت گنجور پیداش نکردم...
ولی کلا قشنگه :)))
نکُنَد دل نَکَنی،
دل بِکَنَد،
بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
عاشق این تیکه اش شدم :)