من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟
دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟
چیزی از عمر نمانده ست، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته برپا دارم
#فاضل_نظری
کی دیده شب بمونه؟ :)
نه .. شبا اتفاقا خوب نیست..
هرچی فکر و خیاله شب میاد تو مغزت رژه میره
حالتون خوبه...؟
به قول سهراب:
«زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف»
به جای اینکه خانه ای را که فرو ریخته برپا دارین بهتره یه خونه ی جدیدبسازین...😉😉
ولی با دوباره ساختن اثری از گذشته نمی مونه...😉