چشمانت شعریست که هر روز برای سرودنش خدا شدن را کم دارد...
محبوب من..هنوز هم گمان میکنی پنهانی؟تو نیستی و نمیبینی حالم را ، همه از دستخطم میفهمند که برای تو مینویسم!
هیچ کس من را پرستاری جز روی تو نیست...
گویند عشق درمانی به غیر از مرگ ندارد و من میمیرم و درمانی نمیبینم!
آنگاه که در دلم از عشقت خبری نیست،از زنده بودن هم در زندگی ام رد پایی نیست...
زندگی آهنگی بیش نیست،سرد است و خاموش،ساکت است و بی صدا.
پس بیا...بیا تا نوای سرد زندگی را باهم زمزمه کنیم!
من در این آبادی بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست...
ای گل روییده،ای ستاره های رقصان شب!ببینید چشمان دردانه ی قلبم را...چشمان او جز از پی زیبایی نیست.
و رویش..بیشتر از خنده گل زیبا نباشد،کمتر نیست!
احساس نبودنت تمام غزل هایم را تمسخر میکند..
قافیه ها را باید بدون تو به دار کشید...قصه لیلی و مجنون چند صباحیست که به خواب رفته..باید تشیه بغض بر دوش گرفت و فرهادی دیگر...
نمیدانی چقدر جای خالی ات درد میکند ای گرمی جانم!
ققنوس تالار آرزوهایم تو بودی ،تویی که روز و شب با برق چشمان نقرآبی ات مات و مبهوتم می کردی و هر لحظه نامه محبت با فرستنده ی تو به گیرنده ی قلبم فرستاده میشد.
تمامم نجوای سخنان دلبرانه ات را لمس کرد.چشمانت پاییز بود و من برگهای خزانش..
دعا کن!دعا کن که نسیم میهمان ناخوانده ی دلم نشود تا با آمدنش از دیدگان پر مهرت برگونه ات فرود نیایم.آخر...گونه هایت هم عالمی دارد...
میدانم اگر دستان تو را که همدرد روزهای تلخ تقویمم هستند لمس کنم...مجنون تر از قبل میشوم.
کهنه فروش داد میزند:
(چراغ شکسته میخریم...کفشهای کهنه میخریم..اسباب خراب میخریم...)
دلم میخواهد داد بزنم کهنه فروش!دل شکسته چه؟!میخری؟؟
***** ** ****** ** ****** *****
آخر متن یکم آشنا بنظرم رسید
قشنگ بود
مرسی