اخرین روز آخرین بهار قرن هم میگذرد و تو هنوز هم نیامده ای..
و کرویِ چشمانم ذره ذره آب شدند و به در چشم دوختند ولی نیامدی...
غباری از جنس دلتنگی بر روی قلبم جا خوش کرده و هر لحظه قطرات چشمم را ترغیب به بازی میکنند...
جان دلم ! برگرد و این بهار را آخرین بر زبان نیاور،من به بهاری که تو بسازی بر ذهنم نیاز دارم...
برگرد و اولین بهار قرن جدیدم تو باش!
۳۱ خرداد ۱۳۹۹