وارد مرداد که شدیم حالم بد شد...همون روزای اول میدونستم که ۲۳ ام هر ماه خاطرات مرور میشن و مرداد که برسه میمیرم و زنده میشم تا بره...
تو این مدت که حالم بد بود خیلی فکر کردم،فکر به اینکه الان پیش کی ای؟چیکار میکنی؟کسی ازت مواظبت میکنه؟وقتی گریه کنی کی ارومت میکنه؟
فکر کردم به این که چرا خدا هم منو تنها کرد هم تورو؟چرا اینجوری شد؟
خوابتو دیدم...نه یه بار،نه دوبار،ولی دیگه دوست نداشتم بخوابم که تو بیای تو خوابم...چون حتی تو خواب هم چشاتو باز نمیکردی برام...نشد که یبار دیگه ببینم چشاتو..من چشمهاتو میخواستم،چشمهای پربرقت..
چشمایی که میگفتن مث چشمای منه!
همه چیت مثل خودم بود..رنگ موهات و مدلش،رنگ چشمات و حالتش،مدل لبات و..
حتی الان متوجه شدم حتی تنهاییتم مثل خودمه!
امروز تولدته...روزی که میخواستم برات جشن بگیرم و الان فرشته ها واست سور راه انداختن..روزی که قرار بود بهترین روز زندگی خیلیا بشه..
یادمه اونشبی که با هول و عجله داشتم میومدم بیمارستان تا ببینمت...ولی نتونستم و فقط نشستم پشت اون در لعنتی که بعضی وقتا خوابم میبرد همون پشت در گریه کردم...باید میخندیدم اما!
اینا همه تموم شده!مثل امید و احساس من که دیگه ته کشیده!
هنوزم حسرت اون لباسا که برات خریده بودم و فرصت نشد بپوشی به دلمه!
هنوز حسرت میخورم وقتی اون توپی که گفته بودم فروشنده بیاره تو ویترین بهم چشمک میزنه و دیگه تو نیستی که برات بخرم...
هر لحظه که از زمان می گذره دلم بیشتر برات تنگ می شه ، و امروز چقدر بیشتر دلم تنگ شده برای این روز ویژه !
گرچه در کنار من نیستی ، من می خواهم بدانی که حتی اگر در کنارم نباشی ، هر روز به تو فکر می کنم
تو هنوز هم بخشی از زندگی من هستی ، حتی اگر فقط روحت کنارم باشد. هر شب با تو حرف می زنم ، به امید اینکه تو حرفهایم را بشنوی...
امروز تولدته...تولدت مبارک داداشی♡
تو رفتی و غمت یه شبه آبم کرد...تو رفتی این دنیا جوابم کرد...تو رفتی زندگیمون رفت..
کجایی؟!بمیرم بهتر از اینه..غمت مونده تو این سینه...کجایی؟!
تو نیستی و هنوز بارونه بیرون
تو نیستی ولی اسمت عزیزم،رفیق
قلبیه که بی تو مریضه...
***
بماند که خواب و خیال مرا آشفته کردی...بماند که میشد کنارم بمانی نماندی...بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی...
بماند که چشم من از خنده ات بی نصیب است..
بماند که گاهی امیدی ب این زندگی نیست..
بماند که در دوری ات فکر راحت ندارم...بماند که از فاصله به تو عادت ندارم
***
گرچه بیرون آفتابی،
ابر و باران است در من..
سیل در هم میخروشد...
باد و طوفان است در من
خانه اندوه تو دارد،کاش برگردی و بمانی!
***
نم بارون و خاطره هامون،
دیگه تو نیستی!
هرجا وایسادم یاد تو افتادم،
دیگه تو نیستی!
همه میگن بیخیال شو ،اگه رفت غصه نداره...
تو دلاشون ولی میگن،حق داره بیچاره...
***
من گمان میکردم رفتنت ممکن نیست...
رفتنت ممکن شد،باورش ممکن نیست!
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
اون الان جاش خیلیییی خوبه ... تنها نیست.... توی بهشته... داره حالشو می بره :)
انقدر هم با غصه خوردن اذیتش نکن... مطمئن باش دلش نمی خواد تو رو تو اون حال و روز ببینه ...
متاسفم😔
جای زخم بعضی چیزا هرگز خوب نمیشن
امیدوارم بتونید خیلی خوب با این زخم زندگی کنید
چه‌بد.با نهایت تاسف😢.
متن غم انگیزی بود اما در عین حال زیبا و پر از احساسات پاک و دوست داشتنی..
خدا بهتون کمک کنه. ان شاءالله
خودش‌نباشه😭😭😭😭